علم و عمل(دانستن، مقدمه انجام است)

پدیدآورمحمد نوری

تاریخ انتشار1388/12/26

منبع مقاله

share 348 بازدید
علم و عمل(دانستن، مقدمه انجام است)

محمد نوري
اشاره

انسان دردمندي كه انبان بزرگ ابهام‌هاي خود را گشوده و چشم انتظار دستورالعمل است، از اين دستورالعمل‌ها چه بهره‌اي در نظر دارد؟ آيا جز اين است كه مي‌خواهد پس از يافتن راه، حركت كند و پس از گرفتن دستور، اجرا نمايد؟ اگر اين گونه نيست و قصد عمل وجود ندارد، آگاهي از اين بيهوده است. كسي كه آهنگ حركت ندارد،‌چرا بي‌جهت، وقت و فكر و نشاط خود را صرف يافتن و آموختن نقشه مسير كند؟ همان بهتر كه در بي‌خبري بماند؛ زيرا دانستن، مقدمه انجام دادن است و عمل، نتيجه علم.

1. دانستن براي عمل

امام اميرالمؤمنين فرمود:
)ثَمَرَه العِلمِ العَمَلُ بِهِ (؛1
ميوه دانش، به كار بستن آن است.
عالم رباني، حضرت آيت الله بهجت در اين باره مي‌فرمايد:
جماعتي هستند كه وعظ و خطابه و سخنراني را كه مقدمه عمليّات مناسبه مي‌باشند، با آن‌ها معامله ذي المقدمه مي‌كنند؛ ]آن را هدف نهايي مي‌دانند، نه مقدمه هدف[ كانّه دستور اين است كه بگويند و بشنوند؛ براي اينكه بگويند و بشنوند، و اين اشتباه است. تعليم و تعلّم، براي عمل مناسب است و استقلال ندارند.2
اين هشدار اوّليه، ‌از آن رو است كه گمان نشود «علم» به تنهايي كافي است. به دست آوردن علم و شناخت نقشه مسير، آغاز راه است نه پايان راه، بنابر اين هر كس بايد تصميم بگيرد «آنچه ياد مي‌گيرد، انجام دهد» و بر اين تصميم، صادق و استوار باشد.

2. مي‌داني؛ عمل كن

كسي كه بنا دارد با يافتن دستور عمل، برنامه زندگي خود را تنظيم كرده و پيش برود، در معرض اين سؤال قرار مي‌گيرد: آيا در مواردي كه به وظيفه آگاهي داشته‌اي و «به يقين» مي‌دانستي چه چيز تو را به سمت كمال پيش مي‌برد، عمل كرده‌اي كه اكنون در پي دستور جديد هستي؟ «گزاره‌هاي يقيني ما» براي آغاز حركت كافي است و عمل به همين گزاره‌ها، صداقت ما را در ادعايمان و تصميممان روشن مي‌كند. نقل شده است نقش انگشتر مبارك امام حسين عليه السلام اين جمله بود:
عَلِمتَ فَاعمَل3
دانستي؛ پس عمل كن.
اميرالمؤمنين عليه السلام مي‌فرمايد:
عَلَي العالِمِ أَن يَعمَلَ بِما عَلِمَ، ثُمَّ يَطلُبَ تَعلُّمَ ما لَم يَعلَم4
بر عالم است آنچه را مي‌داند به كار بندد، سپس به دنبال دانشي رود كه نمي‌داند.
انّكُم إلَي العَمَلِ بِما عَلِمتُم أَحوَجُ مِنكُم إلي تَعَلُّمِ ما لَم تَكونوا تَعلَمون
شما به عمل كردن آنچه مي‌دانيد، نيازمندتريد، تا آموختن آنچه نمي‌دانيد.
باز، سخني از حضرت آيت الله بهجت را از نظر مي‌گذرانيم:
آقاياني كه طالب مواعظ هستند، از ايشان سؤال مي‌شود: آيا به مواعظي كه تا به حال شنيده‌ايد، عمل كرده‌ايد يا نه؟.... آيا اگر عمل به معلومات – اختياراً – ننمايد، شايسته است توقّع زيادتي معلومات؟5
هر كس براي آينده تصميم گرفته است آنچه ياد مي‌گيرد، انجام دهد، به گذشته بازگردد كه تاكنون چه ياد گرفته‌ است و به همان عمل كند. هر كس اعتراف دارد كه علم، مقدمه عمل و عمل، نتيجه علم است، انبوه مقدمات بي‌نتيجه‌اي را كه فراهم آورده است، به نتيجه برساند.
راه خداوند است (يا مَن سَبيلُهُ واضِحٌ لِلمُنيبين)6 نبايد توقع داشته باشيم استادي خبير، توصيه ويژه‌اي براي ما صادر كند كه هيچ پيامبر و امام و عالمي آن را بيان نفرموده و در هيچ كتاب و دفتري سابقه نداشته است.

3. فقط هر چه مي‌داني عمل كن؛ نمي‌داني، عمل نكن

بزرگان علم و عمل توصيه كرده‌اند آدميان براي حركت خود، مسيري مطمئن و مستحكم انتخاب نمايند و همه عمل خود را بر مدار «علم و يقين» تنظيم كنند؛ يعني تا هنگامي كه از «صحت» و نيز «فايده يا ضرورت» كاري مطمئن نشده‌اند، به آن اقدام ننمايند. اقدام به كار، بدون ايمان و اطمينان به آن، زبانه‌هاي تزلزل، ترديد و دودلي را در وجود ما شعله‌ورتر مي‌سازد؛ پس هر چه مي‌دانيم «صحيح و مفيد» است و فقط هر چه مي‌دانيم «صحيح و مفيد» است عمل كنيم.
امام صادق عليه السلام:
العامِلُ عَلي غَيرِ بَصيرَه كَالسّائِرِ عَلي غَيرِ الطَّريقِ، فَلايزيدُهُ سُرعَه السَّيرِ إلّا بُعداً ؛ 7
كسي كه بدون بينش عمل كند،‌همچون كسي است كه در بيراهه رود، چنين كسي هر چه تند رود، از راه دورتر مي‌افتد.
رسول اكرم صلي الله عليه و آله:
مَن عَمِلَ عَلي غَيرِ عِلمٍ، كانَ ما يُفسِدُ أكثَرَ مِمّا يُصلِح؛8
كسي كه بدون علم، عمل كند، آنچه خراب مي‌كند، بيش از آن است كه درست مي‌كند.
باز هم سخناني از عالم بزرگوار حضرت آيت الله بهجت: آنچه را كه دانستيم، عمل نماييم و آنچه را كه ندانستيم، توقف و احتياط نماييم تا معلوم شود، هرگز پشيماني و خسارت در ما راه نخواهد داشت. اين عزم، اگر در بنده ثابت و راسخ باشد، خداي بزرگ، أولي به توفيق و ياري خواهد بود.9
خداوند، توفيق مرحمت فرمايد كه آنچه را مي‌دانيم، زير پا نگذاريم و آنچه نمي‌دانيم توقف و احتياط نماييم تا معلوم شود؛ نباشيم از آن‌ها كه گفته‌اند:
پي مصلحت مجلس آراستند*** نشستند و گفتند و برخاستند10
خداشناس، مطيع خدا مي‌شود و سر و كار با او دارد. آنچه مي‌داند موافق رضاي اوست، عمل مي‌نمايد، و در آنچه نمي‌داند، توقف مي‌نمايد تا بداند. و آن به آن، استعلام مي‌نمايد و عمل مي‌نمايد يا توقف مي‌نمايد. عملش، از روي دليل، و توقّفش، از روي عدم دليل.11
ملتفت باشيد. خيلي احتياط بكنيد. احتياط شما هم فقط در همين است كه از يقين تجاوز نكنيد.12

4. عمل كني، مي‌يابي

«عمل به آنچه مي‌دانيم»، يك تأثير بسيار مهم و شگفت‌انگيز به دنبال دارد و آن «روشن شدن مجهولات و مشتبهات» ‌ما است.
همان گونه كه مطالعه، مباحثه و حضور در مجلس درس، از راه‌هاي تحصيل علم محسوب مي‌شوند، يكي از راه‌هاي كسب و افزايش علم، «عمل به معلومات» است. در آيات و روايات، به صراحت و با زبان‌هاي مختلف، بر اين واقعيّت تأكيد شده است كه: عمل، نور دانشي جديد فرا راه انسان مي‌تاباند و مسير حركت او را روشن مي‌كند.
در قرآن كريم آمده است:
)يا أيُّهَا الَّذين آمنَوا، إن تَتَّقُوا اللهَ يَجعَل لَكُم فُرقاناً(13؛
اي مؤمنان! اگر تقواي الهي پيشه كنيد، خداوند براي شما فرقان ]=قدرت تشخيص حق از باطل[ قرار مي‌دهد.
)وَ الَّذينَ جاهَدوا فينا لَنَهدِيَنَّهُم سُبُلَنا(14؛
كساني كه در راه ما مجاهدت و كوشش نمايند، محقّقاً به راه‌هايمان هدايتشان مي‌كنيم.
)اتَّقُوا اللهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ الله(15؛
تقواي الهي پيشه كنيد و خداوند شما را مي‌آموزاند.
)وَ إن تُطيعوهُ تَهتَدوا(16
اگر خدا را اطاعت كنيد، هدايت خواهيد يافت.17
روايات نوراني پيشوايان معصوم عليهم السلام نيز اين حقيقت درخشان را چنين بيان داشته است:
امام صادق عليه السلام:
العِلمُ مَقرونٌ إلَي العَمَلِ، فَمَن عَلِمَ عَمِلَ، وَ مَن عَمِلَ عَلِمَ؛18
علم و عمل به هم بسته شده‌اند؛ هر كس بداند، عمل كند و هر كس عمل كند، بداند.
رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم:
مَن عَمِلَ بِما يَعلَمُ وَرَّثَهُ (عَلَّمَه) اللهُ عِلمَ ما لَم يَعلَم؛19
هر كس به آنچه مي‌داند عمل كند، خداوند،‌آنچه را ندانسته به او مي‌آموزد.
امام صادق عليه السلام: مَن عَمِلَ بِما عَلِمَ كُفِيَ ما لَم يَعلَمُ؛20
هر كس به آنچه مي‌داند عمل كند، از آنچه نمي‌داند كفايت شود.
رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم:
ما أَخلَصَ عَبدٌللهِ عزَّوَجَلَّ أَربَعينَ صَباحاً إلاّ جرت يَنابيعُ الحِكمه مِن قَلبِهِ عَلي لِسانِهِ ؛ 21
هيچ بنده‌اي براي خدا چهل روز خالص نگردد، مگر آنكه چشمه‌هاي حكمت از قلبش بر زبانش جاري شود.
عارف رباني، حضرت آيت الله بهجت در دستورالعمل‌هاي خود به طالبان حقيقت بر اين قانون الهي بسيار تأكيد مي‌ورزد:
آيا مي‌دانيد كه هر كه عمل كرد به معلومات خودش، خداوند مجهولات او را معلوم مي‌فرمايد؟
آن چيزهايي را كه مي‌داند اگر عمل كند، آن چيزهايي را كه نمي‌داند مي‌فهمد... وقتي به آن‌ها عمل كردي، روشن مي‌شود. به همان دليلي كه اين‌ها را براي شما روشن كرد، آن‌هاي ديگر را هم روشن مي‌كند.22 استاد، علم است و معلّم، واسطه است. عمل به معلومات بنماييد و معلومات را زير پا نگذاريد، كافي است.23
براي درك بهتر از اين واقعيت شگرف، راننده‌اي را در نظر بگيريم كه قصد دارد در تاريكي شب به مسافرت رود. لامپ‌هاي اتومبيل، تنها مسافت بيست متريِ پيش روي او را روشن كرده و راننده فراتر از اين مسافت، ديد ندارد. اگر اين شخص، به بهانه اين كه تمام مسير جاده در معرض ديد او نيست از حركت باز ايستد، آيا در نظر خردمندان محكوم نمي‌شود؟
روش عاقلانه اين است كه با استفاده از همين روشنايي حركت كند و پيش رود. اگر اين مسير روشن را طي كند، بيست مترِ بعدي براي او معلوم مي‌شود. از اوّل نمي‌توان انتظار داشت كل مسير، روشن و تابناك باشد و حركت را نمي‌توان متوقف بر چنين انتظاري نمود. حركت را بايد با مقدار مسلّم آغاز كرد.
كسي كه آدرس منطقه‌اي دور دست را مي‌پرسد، نبايد توقّع داشته باشد تا پايان راه را قدم به قدم براي او ترسيم كنند. جاده اوّليه را نشانش مي‌دهند و به او مي‌گويند: «پيش رو، به دو راهي كه رسيدي، آن جا بپرس يا تابلوهاي نصب شده بر سر دو راهي، مسير حركت آينده تو را روشن مي‌كند». در هر صورت، اين مرحله نخست را بايد طي كني تا مرحله دوم را بيابي، و مرحله دوم را بايد طي كني تا توان درك مرحله بعد را داشته باشي.
بله؛ اگر از ابتدا براي تو معلوم نيست كه اين جاده تو را به هدف مي‌رساند يا نه، نبايد در آن پا بگذاري؛ ولي اگر اطمينان داري از همين جاده، بايد رفت، و نمي‌داني پس از رسيدن به دو راهي چه بايد كرد، اين مقدار معلوم را طي كن، به دو راهي كه رسيدي، براي تو معلوم خواهد شد.
مجهولات ما هر چند فراوان و چشمگير، به منزله نيمه خالي ليوان است و نبايد تمام توجه ما را به خود جلب كند. بخشي از اين ليوان پر است كه بايد از آن بهره جست. اين، كليد زرّين نجات از سرگرداني و تحيّر است. تزلزل و ترديد، توقف ايجاد مي‌كند و در مقابل، ايمان، حركت و نشاط، مي‌آفريند. با دانستن اين حقيقت تابناك، به دارايي علمي و يقين موجود خود توجه مي‌كنيم و با نهايت ايمان و اطمينان پيش مي‌رويم، نه اين كه با تمركز در كانون مجهولات و مشتبهات، به تحيّر و توقّف مبتلا شويم. انسان (با استفاده از سرمايه علمي خود) مي‌تواند در صعود به قله كمال يك لحظه هم متوقّف نشود؛ به شرط اين كه از اين دارايي علمي استفاده كند:
علم 1 ß عمل 1 ß علم 2 ß عمل 2ß علم 3 ß عمل 3

5. عمل نكني، نمي‌يابي

كسي كه بناي عمل ندارد، بايد بداند كه قابليت هدايت ندارد. كسي كه نمي‌خواهد برود، نمي‌تواند نقشه كل مسير را درك كند. علم و آگاهي، يكباره حاصل نمي‌شود. نبايد براي به دست آوردن همه مجهولات، اصرارِ بيهوده ورزيد. تربيت و تكامل انسان، تدريجي و وابسته به عمل است. با عمل كردن و پيش رفتن ظرفيت انسان براي فهم افزايش مي‌يابد24 امام صادق عليه السلام فرمود:
العَمَلُ وِعاهُ الفَهمِ ؛25
عمل، ظرف (و زمينه‌ساز) فهم است.
بنابر‌اين كسي كه عمل نمي‌كند، نبايد توقع فهم و هدايت داشته باشد؛ زيرا ظرفيت لازم را ندارد.26 آنچه مي‌دانيد عمل كنيد، و در آنچه نمي‌دانيد احتياط كنيد تا روشن شود، و اگر روشن نشد، بدانيد كه بعضي معلومات را زير پا گذاشته‌ايد. طلب موعظه از غير عامل، محل اعتراض است. قطعاً مواعظي را كه شنيده‌ايد و مي‌دانيد، عمل نكرديد وگرنه روشن بوديد.27 اگر ديد باز هم توقف دارد، بداند – به طور يقين – بعضي از معلومات را زير پا گذاشته است. كفشش ريگ دارد؛ خوب دقت نكرده كه اين ريگ را خارج كند.28
پس قاعده هدايت الهي اين گونه است: كسي كه عمل كند، حتماً هدايت مي‌شود؛ ولي كسي كه بناي عمل ندارد، هدايت نمي‌شود.

6. خطر از دست دادن يافته‌ها

كسي كه عمل نمي‌كند، علاوه بر اين كه از به دست آوردن علم محروم مي‌شود، با يك خطر سهمگين نيز مواجه است كه از دست دادن يافته‌ها است. همان طور كه با عمل به يقينيات امور مشتبه يقيني مي‌شود عمل نكردن به يقيني‌ها امور يقيني مشتبه مي‌گردد. آن كس كه به حقيقتي دست يافته است، بايد با عمل خود، شكرگزار اين نعمت باشد وگرنه آن را از دست خواهد داد. آنكس كه عمل نمي‌كند، در وجود خود، ابهام و ظلمت مي‌آفريند؛ يعني پس از اين كه به صحت،‌ حقانيت يا فايده كاري يقين يافت، دوباره در آن ترديد مي‌كند.
اين فرايند را مي‌توان اين گونه بيان كرد: كسي كه مي‌داند و خلاف دانسته خود عمل مي‌كند از دلخواه خود پيروي كرده است. او در حقيقت نتوانسته است از هواي نفس خود دست بردارد و «خوب» را بر «خوش» ترجيح دهد. اين ضعف و ناتواني در مخالفت با خواهش نفس، بسيار ناموجّه و در نظر شخص، بي‌درنگ محكوم است. انسان، براي نجات از اين محكوميت، به توجيه حركت خود مي‌پردازد و با فلسفه بافي و استدلال‌تراشي، در حق جلوه‌دادن تصميم خود و نجات از عذاب وجدان مي‌كوشد. همين تلاش نامبارك، آرام آرام چهره حقيقت را غبارآلود كرده و ترديد مي‌آفريند. در اين موقعيت، شخص، بافته‌هاي خود را باور و يافته‌هاي خود را از دست داده و از مسير هدايت گمراه شده است.
)وَ لاتَتّبِعِ الهَوي فَيُضِلَّكَ عَن سَبيلِ الله( ؛29
از خواسته دل پيروي مكن كه تو را از راه خدا گمراه مي‌كند.
اميرالمؤمنين عليه السلام:
من اتبع هواه اعماه و أصمه و أذله و أضله ؛30
هر كس از دلخواه خود متابعت نمايد، ]اين متابعت يا هواي نفس[ او را كور و خوار و گمراه مي‌كند.
آفه العقل الهوي31
آفت عقل، هواي نفس است.
بر پايه روايات، پيروي از خواهش‌هاي نفس و عمل نكردن به حق، ابزار ادراكي و قدرت تشخيص آدمي را از كار مي‌اندازد. همين هشدار – گويا و صريح – در نهج البلاغه چنين آمده است.
لاتجعلوا علمكم جهلاً و يقينكم شكّا، اذا علمتم فاعملوا، و إذا تيقنتم فأقدموا32
علم خود را به جهل، و يقين خود را به شك تبديل نكنيد. هر گاه دانستيد، عمل كنيد و هر گاه يقين كرديد، اقدام نماييد.
دانستن و عمل نكردن، گونه‌اي از نفاق است كه به از دست دادن باور مي‌انجامد. با از دست دادن باور و فراهم آمدن ترديد، استحكام و اطمينان زندگي از بين مي‌رود و انسان در صحنه‌اي سراسر حيرت و ظلمت قرار مي‌گيرد.
ذهب الله بنورهم و تركهم في ظلمات لايبصرون33
خداوند، نور منافقان را مي‌زدايد و آن‌ها را در تاريكي‌ها چنان رها مي‌كند كه هيچ نمي‌بينند.
يخرجونهم من النور الي الظمات34
]خدا[ آنان را از نور، به سوي تاريكي‌ها بيرون مي‌برد.
يادآوري: توجّه فراوان به مجهولات و بزرگ‌نمايي گزاره‌هاي متزلزل، اغلب برخاسته از كوتاهي و ناتواني در انجام وظايف مسلّم و مسؤوليت‌هاي قطعي است. كسي كه به وظايف خود پايبند نيست، براي توجيه سستي و كوتاهي خود به دنبال بهانه مي‌گردد، و چه بهانه‌اي بهتر از «نمي‌دانم» ؟ با اين بهانه، تا مدتي مي‌توان در پيشگاه خود و جامعه سرافراز باشد. سيد شهداي انقلاب اسلامي، آيت الله بهشتي مي نويسد:
تمايل به بي‌بندوبار زيستن، زمينه قبول هر مطلب جدي را – هر قدر هم روشن و مستدل باشد – در ما ضعيف كرده يا از بين برده است. گويي دوست داريم همواره در حال شك باقي بمانيم، مبادا گرفتار وظيفه شويم.. اين بيماري واگير يعني رواج سفسطه و وسواس در يك جامعه، كه نتيجه مستقيم آن، رواج شك‌هاي بي‌هدف و غير تحققي است، جامعه را با خطر بزرگي روبه‌رو مي‌كند؛ خطر بي‌مسلكي. در چنين جامعه‌اي، به زحمت مي‌توان چهارتا آدم هم فكر پيدا كرد. به محض اين كه چهار نفر دور هم جمع شدند، آن قدر از اين طرف و آن طرف، در كارشان وسواس و سفسطه و شك‌هاي بي‌اساس نفوذ مي‌كند كه قابل توصيف نيست. در اين چنين جامعه‌اي، ديگر نه وحدتي پيدا مي‌شود و نه مسلكي پا مي‌گيرد. وقتي جامعه‌اي بي‌مسلك شد، به راحتي و بدون مقاومت قابل توجه، برده ديگران مي‌شود، به همين سبب، يكي از برنامه‌هاي مؤثر استعمارگران در سرزمين‌هاي استعمار زده، شك پراكني و مبارزه با ايمان به هر نوع مسلك سازنده و مؤثر است.35
پس استقبال از شكّ و سؤال پيش از پرداختن به آگاهي‌ها و باورها، اغلب براي رهايي از قيد تعهد و فرار از سختي مسؤوليت است. كسي كه بناي انجام وظيفه و اداي تكليف دارد، از مسلّمات آغاز مي‌كند و در ميانه امواج سهمگين ترديد، به گزاره‌هاي يقيني چنگ مي‌زند.
انسان، هميشه مكلّف است، هر چند ميان انبوه مجهولات قرار گيرد و نمي‌تواند از دايره مسؤوليت خارج شود، هر چند محدوديت‌هاي فراوان او را احاطه كند. اين امانت سنگين بر دوش او باقي است؛ زيرا خدا او را صاحب اختيار و اراده آفريده است.

آيت الله بهجت:

ما از عهده تكليف خارج نمي‌شويم؛ بلكه بايد از عمل نتيجه بگيريم و محال است عمل ما بي‌نتيجه باشد و نتيجه، از غير عمل حاصل شود.36
«علم»، «توان» و «توجّه» سه شرط عمده تكليف است. كسي كه «نمي‌داند»، «نمي‌تواند» يا «توجه ندارد»، تكليف ندارد؛37 امّا خداوند ساختار وجودي انسان را چنان قرار داه است كه بهانه‌ اي براي فرار از تكليف در دست نداشته باشد.
اكنون به بررسي شروط سه گانه تكليف مي‌پردازيم:

شرط اوّل: علم

انسان، در تراكم شديد سؤال‌ها و ابهام‌ها نيز از علم تهي نمي‌شود. ما گاهي تصور مي‌كنيم مشكل عمده ما در پيمودن مسير كمال، «جهل» است و بايد اين ناآگاهي‌ها و سرگرداني‌ها برطرف شود تا مسير حركت ما هموار گردد؛ ولي چنين نيست و ما هميشه به اندازه لازم براي حركت، آگاهي داريم. گزاره‌هاي يقيني ما براي آغاز راه كافي است و بهانه كمبود علم، از ما پذيرفته نمي‌شود. انسان در هر موقعيّت و شرايط، به اوّلياتِ وظايف خود آگاه است.
«فَأَلهَمَها فُجورَها وَ تَقواها»38
«قَد تَبَيَّنَ الرُشدُ مِنَ الغَيِّ»39
خداوند شر و خير انسان را به او الهام كرد. راه هدايت از گمراهي، تبيين و روشن شده است.
اميرالمؤمنين عليه السلام فرموده است:
إِنَّ لَكُم عِلماً فَاهتَدوا بِعِلمِكُم؛
علم ]هميشه[ براي شما هست؛ پس به علم خود، هدايت جوييد.40

آيت الله بهجت:

هيچ كس نيست كه بگويد هيچ چيز نمي‌دانم. ]اگر بگويد[، دروغ مي‌گويد. هر كسي – غير معصوم – بعضي چيزها را مي‌داند و بعضي چيزها را نمي‌داند؛ آن چيزهايي را كه مي‌داند، اگر عمل كند، آن چيزهايي را كه نمي‌داند، مي‌فهمد.41

شرط دوّم: ‌توان و اختيار

يكي ديگر از شرايط تكليف، توان است؛ يعني نمي‌توان كسي را كه بر انجام كاري قدرت ندارد، به آن كار تكليف يا توصيه كرد. با زوال قدرت، تكليف هم ساقط مي‌شود، بنابراين، مسؤوليت ما هميشه در دايره توانايي‌ ما محصور است. مراد از قدرت در اين جملات، تنها نيروي بازو و قدرت بدني نيست؛ نيروي فكري، عادات و توانمندي‌هاي روحي، ابزار و وسايل، همكار و همراه (نيروي انساني)، قوانين و فرهنگ عمومي، و خلاصه مجموعه امكانات مادي و معنوي، در «اختيار» ما در انجام يك كار تأثير دارد.
دردآور و تأسف‌انگيز اين كه ما هميشه با محدوديت مواجهيم. بسياري از كارهايي را كه لازم مي‌دانيم، به سبب نداشتن سرمايه مالي، و امور ديگري را به سبب نداشتن ابزار و وسايل كافي نمي‌توانيم انجام دهيم. گاهي عادات گذشته ما مانع از انجام يك عمل مي‌شود. گاهي فرهنگ عمومي و شرايط اجتماعي، اجازه حركت به ما نمي‌دهد. گاهي نياز به همكاري ديگران داريم و هيچ كس ياري نمي‌كند. گاهي فرصت كافي براي عمل باقي نمي‌ماند. گاهي سرزنش ديگران، روحيّه ما را خرد و انگيزه ما را سست مي‌كند. گاهي خستگي شديد بر ما فشار مي‌آورد. گاهي سر و صداي محيط، تمركز ما را بر هم مي‌زند، و خلاصه درگيري با انواع محدوديت‌ها و جبرها ما را به ستوه مي‌آورد. در چنين شرايطي چه بايد كرد؟

7. تو مي‌تواني

اين درست است كه انواع محدوديت‌ها و ناكامي‌ها ما را احاطه كرده و اجازه فعاليت‌هايي از ما سلب شده است؛ ولي نمي‌توان انكار كرد كه در بدترين شرايط و با وجود بالاترين حجم محدوديّت، انسان از اختيار و توان تهي نمي‌شود و هميشه توان و اختياري – هر چند اندك – واجازه فعاليّت‌هايي – هر چند كوچك- براي او باقي مي‌ماند. همين توان اندك، محدوده مسؤوليت ما را مشخص مي‌كند. هميشه و در همه جا «ما مي‌توانيم»، و به همان اندازه كه مي‌توانيم وظيفه‌منديم؛ پس هيچ وقت بدون تكليف نمي‌مانيم.
مهم‌ترين وجه امتياز انسان از حيوان، همين اختيار و آزادي او است. انسان، در بدترين شرايط «مي‌تواند» بهترين باشد و در بهترين شرايط، «مي‌تواند» بدترين شود. كمبود امكانات و بدي شرايط، بهانه پذيرفته‌ شده‌اي براي فرار از مسؤوليت نيست.
اگر از ما درباره كافر نمونه و الگوي كفر بپرسند، به احتمال قوي يكي از سردمداران كفر، مثل ابوسفيان را معرفي مي‌كنيم. ولي قرآن كريم، همسر نوح و همسر لوط را نمونه اعلاي كفر مي‌شناسد؛ زيرا آن‌ها تحت نظر دو پيامبر خدا و دو بنده صالح او بودند و بالاترين دارايي براي رشد معنوي را در اختيار داشتند، امّا كمترين بهره را نبردند؛ يعني با اختيار خود همه اين امكانات را ضايع كردند. در مقابل، آسيه همسر فرعون را مؤمنِِ ايده‌آل نمونه و ضرب المثل ايمان معرفي مي‌كند؛ زيرا در بدترين شرايطِ رشد معنوي و در فقر شديدِ امكانات، ارتباط خود را با خدا حفظ مي‌كند و بيشترين بهره انساني را براي خود فراهم مي‌آورد:
)ضرَب اللهُ مَثَلاً لِّلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَاَه نُوحٍ وَ امْرَأَه لُوطٍ كانَتَا تحْت عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صلِحَينِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنهُمَا مِنَ اللهِ شيْئاً وَ قِيلَ ادْخُلا النَّارَ مَعَ الدَّخِلِينَ * وَ ضرَب اللهُ مَثَلاً لِّلَّذِينَ ءَامَنُوا امْرَأَت فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَت رَب ابْنِ لى عِندَك بَيْتاً فى الْجَنَّه وَ نجِّنى مِن فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نجِّنى مِنَ الْقَوْمِ الظلِمِينَ‏( 42
خدا براى كسانى كه كفر ورزيده‏اند، زن نوح و زن لوط را مَثَل آورده [كه‏] هر دو در نكاح دو بنده از بندگان شايسته ما بودند و به آنها خيانت كردند، و كارى از دست [شوهران‏] آنها در برابر خدا ساخته نبود، و گفته شد: «با داخل شوندگان داخل آتش شويد. »
و براى كسانى كه ايمان آورده‏اند، خدا همسر فرعون را مَثَل آورده، آنگاه كه گفت: «پروردگارا، پيش خود در بهشت خانه‏اى برايم بساز، و مرا از فرعون و كردارش نجات ده، و مرا از دست مردم ستمگر بِرَهان. »
قرآن كريم در وصف فرعون مي‌گويد:
)فَاستَخَف قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ‏( 43
قومش را ذليل و زبون داشت و آنان همه مطيع او شدند.
پس از بيان اين جمله قرآن به جاي اين كه به عتاب و ملامت فرعون بپردازد، قوم او را محكوم مي‌كند:
)إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فَاسِقِينَ‏(
آن‌ها مردمي فاسق و نابكار بودند.
يعني در شرايط سختي كه فرعون براي مردم پديد آورده بود، قدرت و اختيار مردم و مسؤوليت آن‌ها ساقط نشد. پس هيچ كس نبايد براي شانه خالي كردن از بار تكليف، شرايط اجتماعي را بهانه كند؛ زيرا در تراكم انبوه مشكلات و محدوديت‌ها، باز هم «مي‌توان» و به قدر همان توان «مي‌بايد» حركت كرد.
توجه دائم به نيمه پر ليوان (توانايي‌ها) و اعتقاد راسخ به امكان حركت، ايمان و اميد را در دل ما زنده مي‌كند و حركت مي‌آفريند. اين اعتقاد راسخ، اگر با آلودگي به شبهات و توجه به كمبود‌ها و محدوديت‌ها و تكرار آيه يأس، آسيب ببيند و ايمان و اميد، به شك و ترديد بدل شود، باعث توقف حركت مي‌گردد. بايد بدانيم تا در اين دنيا هستيم، دست به گريبان كاستي‌ها و محدوديت‌ها خواهيم بود، و هيچ وقت نمي‌توانيم همه امكانات مطلوب خود را فراهم آوريم. بايد باور كنيم در اين عالم، به شرايط ايده‌آل و صد در صد رضايت بخش، دست نخواهيم يافت و همه آرزوهاي ما برآورده نخواهد شد. هميشه آرمان‌هاي ما با واقعيّت موجود فرسنگ‌ها فاصله دارد؛ زيرا طبعِ بي‌نهايت طلبِ انسان، به حدِّ مشخصي قانع نيست و به محدود، رضايت نمي‌دهد.
بنابر اين توقّع داشته باشيم تمام شرايط و امكانات آماده شود تا به راه افتيم، هيچ وقت از جاي خود حركت نمي‌كنيم. بايد از امكانات موجود بهره گرفت و در حيطه اختيار، مسؤوليت خود را انجام داد. تأمين شرايط ايده‌آل و امكانات كامل، آرزويي دست نايافتني است كه نبايد منتظر تحقيق نشست و عمل را به تأخير انداخت. بايد هميشه اين گونه فكر كرد كه: «من مي‌توانم و مسؤوليت دارم».

شرط سوّم: توجّه

يكي از مهم‌ترين شرايط تكليف «توجّه» است. انسان در حين غفلت، تكليف ندارد، و به شرطي كه اسباب غفلت را خود فراهم نكرده باشد، آدمي در برابر عمل اشتباه خود بازخواست نمي‌شود؛ امّا چنين نيست كه هميشه بي‌توجّه و غافل باشد. توجّه و تذكر در مواردي وجود دارد و در همان موارد انسان وظيفه‌مند است. در لحظه‌اي كه غفلتِ انسان به توجه تبديل مي‌شود، در همان لحظه تكليف بر عهده او مي‌آيد.َ
) إِمَّا يُنسِيَنَّك الشيْطنُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكرَى مَعَ الْقَوْمِ الظلِمِينَ‏(
و اگر شيطان از ياد تو برد، پس از تذكر با گروه ستمگران منشين.
)وَ الَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَحِشه أَوْ ظلَمُوا أَنفُسهُمْ ذَكَرُوا اللهَ فَاستَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ ...... وَ لَمْ يُصرُّوا عَلى مَا فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ‏(44
آنان كه چون كار زشتي كنند يا بر خود ستم روا دارند، خدا را به ياد مي‌آورند و براي گناهانشان آمرزش مي‌خواهند... و بر آنچه مرتكب شده‌اند – در حالي كه مي‌دانند – پافشاري نمي‌كنند.
هيچ كس حق ندارد به بهانه غفلت در يك مورد، در همه موارد، از عمل دست بكشد. به محض از بين رفتن عارضه غفلت، انسان مكّلف مي‌شود برابر توجّهِ خود،‌عمل كند.
حضرت آيت الله بهجت مي‌فرمايد:
يك دقيقه خود را در ياد خدا ديديد، اختياراً خود را منصرف ننماييد. و به انصراف و غفلت غير اختياري اهميّت ندهيد.45
به اين ترتيب روشن شد راه حركت انسان براي قدم اوّل هميشه باز است. انسان مجموع امكانات لازم، شامل «آگاهي»، «توانايي» و «توجّه» را براي پيمودن قدم اوّل در اختيار دارد. اين امكانات هميشه از حد نصاب، بالاتر است و انسان را از عذر و بهانه خلع سلاح مي‌كند، پس مشكل عمده ما در راهِ عمل، ندانستن يا نتوانستن نيست. مشكل اصلي ما سستي و كوتاهي است و نا آگاهي، ناتواني يا غفلت، تنها در جايگاه پوششي براي مخفي نگاه داشتن آن به كار مي‌رود.

8. بركت استفاده از سرمايه

اگر انسان از سرمايه علم، توان و توجّه خود به خوبي بهره گيرد، سرمايه او افزايش مي‌يابد و دايره اختيار او وسيع‌تر مي‌شود. اين وعده ضمانت شده الهي و قانون هستي است. اگر انسان، آن جا كه مي‌داند و مي‌تواند و توجّه دارد عمل كند، بهره دانش و توان و توجه او افزون‌تر مي‌شود.
)وَ مَن يَتَّقِ اللهَ يجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسراً( 46
هر كس تقوا ورزد، خداوند به فرمان خود براي او گشايش و سهولت قرار دهد.
تقوا عبارت است از انجام وظيفه. و وظيفه به علم و قدرت و توجه مشروط است؛ بنابر اين تقوا يعني آن‌جا كه مي‌داني و مي‌تواني و توجّه داري، عمل كني. بر پايه اين آيه مبارك، اگر چنين كني، خداوند گستره امكانات و اختيار تو را بيشتر مي‌كند؛ يعني سرمايه آگاهي، توان و توجّه تو را افزايش مي‌دهد و تو را از بن‌بست‌ها و محدوديت‌ها خارج مي‌كند.
)وَ مَن يَتَّقِ اللهَ يجْعَل لَّهُ مخْرَجاً * وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْث لا يحْتَسِب( 47
هر كس تقوا ورزد، خداوند براي او محل خروج ]از مشكلات[ قرار مي‌دهد و او را از جايي كه گمان نمي‌برد، روزي مي‌بخشد.
)إِن تَنصرُوا اللهَ يَنصرْكُمْ وَ يُثَبِّت أَقْدَامَكمْ‏ (48
اگر خدا را ياري كنيد، خدا شما را ياري مي‌كند و ثابت قدمتان مي‌گرداند.
تمام آنچه به نظر ظاهري از روي تصادف، براي انسان پيش مي‌آيد، بر اساس حساب و كتاب و برنامه دقيقي است كه خداوند متعال طراحي آن را بر عهده دارد.
اين حساب و كتاب و برنامه دقيق، به پشتوانه اعمال اختياري انسان است؛ يعني هر كس بايد ببيند آن جا كه مي‌دانسته و مي‌توانسته و توجه داشته، چه كرده كه براي او چنين امري – خير يا شر – مقدّر شده است؟
گاهي انسان با دست يافتن بر كتابي يا آشنايي با شخصي يا شنيدن مطلبي، از خطر بزرگي رهايي مي‌يابد و سرنوشت آينده‌اش بيمه مي‌شود. ما اين حادثه را يك اتّفاق يا شانس مي‌بينيم؛ در حالي كه اين مقدّرات، به اعمال اختياري ما گره خورده و برخاسته از عمل ما است. در مقابل، گاهي انسان از قرار گرفتن در محيطي يا آشنايي با شخصي يا مشاهده منظره‌اي يا شنيدن سخني،‌ در معرض آسيبي سخت قرار مي‌گيرد. نعمت‌ها و بلاها، توفيق‌ها و گمراهي‌ها و خلاصه انواع مقدّرات ما،‌ بي‌سبب و بدون محاسبه بر ما وارد نمي‌شوند. حوادث ريز و درشت جهان هستي، از دست كارگردان حكيم خارج نمي‌شود. اين رخدادهاي به ظاهر تصادفي، در پشت پرده هستي به تناسب عمل ما تهيه و توليد شده و تنها با تغيير روّيه ما، تغيير مي‌كند.
)إِنَّ اللّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ‏( 49
خداوند، حال هيچ قومي را دگرگون نمي‌كند، تا خود آن قوم، حالشان را تغيير دهند.

پی‌نوشت‌ها:

1 . غرر الحكم، ح4624.
2 . به سوي محبوب، ص35.
3 . ارشاد القلوب، ص151.
4 . غرر الحكم، ح6196.
5 . به سوي محبوب، ص39.
6 . مصباح كفعمي، ص257؛ مفاتيح الجنان، دعاي جوشن كبير.
7 . امالي صدوق، 343.
8 . محاسن، 324.
9 . به سوي محبوب، ص23.
10 . همان، ص 40.
11 . همان، ص46.
12 . همان، ص72.
13 . سوره انفال: 29.
14 . سوره عنكبوت: 69.
15 . سوره بقره: 282.
16 . سوره نور: 54.
17 . اين آيات نيز به اين مضمون اشاره دارد: «وَ مَن يُؤمن بِاللهِ يَهدِ قَلبَه» (سوره تغابن: 6)، «ذلِكَ الكِتابُ لاريبَ فيه هُديً للمتقين» (سوره بقره: 2) «وَاعبُد رَبَّكَ حتّي يَأتِيك اليَقينُ» (سوره حجر: 99)، «فَأَمّا مَن أعطي وَ اتَّقي وَ صَدَّقَ بِالحُسني فَسَنُيَسِّرُهُ لِليُسري... إنَّ عَلَينا لَلهُدي» (سوره ليل: 5-12) ؛ لَئِن شَكَرتُم لأزيدَنَّكُم» (سوره ابراهيم: 7). «وَ مَن يَتّقِّ اللهَ يجعل لَهُ مَخرجاً وَ يَرزُقهُ مِن حَيثُ لايَحتَسِب» (سوره طلاق: 2 و 3)؛ «وَالَّذينَ اهتَدَوا زادَهُم هُدي» (سوره محمد: 17)؛ «اتَّقُوا اللهَ و آمِنوا بِرَسولِهِ يُؤتِكُم كِفلَينِ مِن رَحمَتِه وَ يَجعَل لَكُم نوراً تَمشونَ بِهِ» (سوره حديد: 28)؛ «إنَّ الَّذينَ آمنوا وَ عَمِلوا الصّالِحاتِ يَهديهِم رَبُّهُم بِإيمانِهِم.» (سوره يونس: 9)؛ «فَليَستَجيبوا لي وَ ليُومِنوا بي لَعَلَّهُم يَرشُدونَ (سوره بقره: 186).
18 . منيه المريد، ص181.
19 . حليه الاولياء،‌ج10؛ اعلام الدين، ص301.
20 . توحيد، ص416؛ ثواب الاعمال، ص161.
21 . ميزان الحكمه، ح4805
22 . به سوي محبوب، ص39.
23 . همان، ص56.
24 . شبيه اين قانون در آموزش فنون، هنرها و حرفه‌ها نيز وجود دارد؛ تا هنگامي كه آموخته‌هاي تئوري به عمل، تجربه و تمرين‌ گره نخورد، دريافت كاملي از آن‌ها به دست نمي‌آيد.
25 . اعلام الدين، ص96.
26 . مربيان بزرگ، بر اساس همين قاعده در تربيت انسان به نحو تدريجي اقدام مي‌كنند. آيت الله بهجت مي‌فرمايد: «بعضي‌ها مي‌خواهند معلّم را تعليم نمايند كيفيت تعليم را از متعلّمين ياد بگيريد!» (به سوي محبوب، ص35).
27 . به سوي محبوب، ص28.
28 . همان، ص78.
29 . سوره ص: 27.
30 . غرر الحكم، ح9168.
31 . غرر الحكم، ح3925.
32 . نهج البلاغه، ح274.
33 . سوره بقره: 17.
34 . سوره بقره: 257.
35 . ايدئولوژي اسلامي، ص13.
36 . به سوي محبوب، ص37.
37 . رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم: وُضِعَ عَن أُمَّتي... الخَطاءُ وَ النّسيانُ وَ ما لايَعلَمونَ وَ ما اضطُرّو إلَيهِ وَ ما استُكرِهوا عَلَيه؛
]تكليف، در[ اين موارد از امّت من برداشته شده است: اشتباه، فراموشي، آنچه ندانند، آنچه توانش را ندارند، آنچه بدان ناچارند، آنچه بدان مجبور شوند... (كافي، ج2،ص463).
در اين حديث، عنوان اوّل به شرطيت «توجه»، عنوان دوّم و سوّم به شرطيت «علم» و عناوين بعد، به شرطيت «توان» اشاره دارد.
«قدرت» عبارت است از امكان انجام و ترك. كسي كه امكان انجام عملي را ندارد «عاجز» و نيز كسي كه امكان ترك عملي را ندارد «مجبور و مضطر» است و داراي قدرت نيست.
38 . سوره شمس: 8.
39 . سوره بقره: 256.
40 . نهج البلاغه، خطبه 176.
41 . همان، ص78.
42 . سوره تحريم: 10-11.
43 . سوره زخرف: 54.
44 . سوره آل عمران: 135.
45 . به سوي محبوب، ص57.
46 . سوره طلاق: 4.
47 . سوره طلاق: 2 و 3.
48 . سوره محمد: 7.
49 . سوره رعد: 11.

مقالات مشابه

علم پیشرفته از منظر قرآن و سنت

نام نشریهقرآن و علم

نام نویسندهمحمدعلی رضایی اصفهانی

تحلیل تعامل علم و عمل در مدیریت اسلامی از دیدگاه قرآن و حدیث

نام نشریهمدیریت اسلامی

نام نویسندهمحمدعلی مهدوی‎راد, حسن صادقی

ماهيت و قلمرو علم‏‌الكتاب

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهسیدعلی هاشمی

مولفه های دانش پژوهی در آموزه های دینی

نام نشریهحسنا

نام نویسندهسهراب مروتی, فرحناز وحیدنیا, سهیلا آزادیان

علم نافع از منظر قرآن و حدیث

نام نشریهبلاغ مبین

نام نویسندهمحمدجواد نیک‌روش

بصیرت از منظر قرآن و روایات

نام نشریهقرآنی كوثر

نام نویسندهسیدحسین حر

بصیرت خواص از منظر قرآن کریم

نام نشریهقرآنی كوثر

نام نویسندهمحمدرضا ستوده, سیدهاشم سادات‌پور

کتاب و کتابخوانی از منظر قرآن

نام نشریهفصلنامه كتاب

نام نویسندهعلی مرادمند

«دانش» و «حقيقت» در بينش قرآني

نام نشریهپژوهشهای اسلامی

نام نویسندهرضا رستمی‌زاده, ناصر محسنی‌نیا